نکاتی پیرامون اهمیت خانواده ورسالت ومسوولیت های والدین
نصیراحمد- مهمند نصیراحمد- مهمند

  

خدایه! څه شوهغه ښکلی ښکلی خلق ---- په ظاهراوباطن،سپین، سپیڅلی خلق

هیڅ خندامی له دی خلکوسره نه شی ----    ژړوی  می هغه تللی  تللی خلق

 

با یک مقایسه نظری وعملی بوضاحت تمام درمیبابیم که آیین مبین زندګی سازاسلام که ناجی بشریت ازګمراهی است به بهترین وجه مانند سایرعرصه ها درتشکیل خانواده اهتمام زیاد نموده وخانواده راکه ازوصلت زن ومردآغاز واولاد،پدران، مادران ، برادران، خواهران و سایر اقارب وسعت می یابدوهسته اجتماع وجمعیت های بزرګتر را تشکیل میدهد ، فضای صمیمی وپرازمحبت و رعایت آداب و اخلاق حمیده وسلسله مراتب را در آن توصیه وتاکید مینماید.

بنا ءمبرهن  است که خانواده واحد اساسی واولی ساختمان اجتماع محسوب شده  ویګانه کانونیست که شخصیت فرد دران پی ریزی میشود . برای ایجاد  یک اجتماع سالم خانواده ایکه روابط افرادواعضای آن بخصوص والدین برمبنای محبت وصمیمیت واحساس مسوولیت استوار باشد، طفلی که دران خانواده متولد وبزرګ میشود بامحبت وصمیمیت وفضای آرام وګرم انس وخوګرفته ، همین حب ونزدیکی وانتظام موجب استحکام علایق ،جذب وکشش ووابستکی طفل یا جوان به خانواده ګردیده ، مانع دوری وفاصله وبالاخره فراروی از خانه میشود. ولی برعکس درمحیط خانواده ایکه این اصل رعایت نګردیده ،فضای خانواده مکدر ، نزاع وجدل ، بګوومګو، دسپلین خشک وبیروح فاقد پیام ودیکتاتورمآبانة والین فضا وکانون ګرم را مختنق ومحیط رابرای اولاد هاتنګ ودلګیرمیسازد . بنا چاراولاد ها بخاطررهایی ازچنین وضع به چیزهاوجاهای دیګرپناه میبرند ، ګرایش ووابستګی شان از خانه ګسسته شده در شرایط سردرګمی بسربرده درصدد مونس وهمدم بیرون از خانواده میګردندو به مسکرات ومواد مخدروسایرافعال ناسالم وناشایست روآورده به اصطلاح غم غلط میکنند تا به سرحد اعتیاد وانحراف.

ازینرووقتی کمی واردعمق موضوع شویم ودرتګاپوی راه های بیرون رفت وجلوګیری از ینګونه مسایل خانمانسوز وتباه کن اجتماعی می براییم مشاهده میکنیم که در بیشترین اصول ومبادی ونظریات بر پهلوهای مادی زندګی دراکثرخانواده هاتاکید صورت میګیرد وارج ګذاشته میشود تا پهلوها وارزشهای معنوی آن ، که زیاده روی دراین امرسبب میشود تاوالدین ازایفای  رسالت وومسووولیت هایشان باز مانند۰

بناءهرګاربطوراختصاربګوییم، خانواده ایګه ازنظرمعنی و ماده غنی باشد همیشه خوشبختی را هم درخود وهم دراجتماع بوجود می آورد وخانواده ایکه از نظر معنی تهی وبرمبنای ماده استوار باشد مثلیکه درفوق ذکررفت وما درمحیط وماحول خود مثالهای زنده آنراملاحظه ومشاهده میکنیم ، بدبختی ، فساد ، خود سری وخودګامګی ، بی بندباری ومصیبت های بزرګ را بارمیآورد . لذا منشاء وسرچشمه بسیاری ازناهنجاری ها وانحرافات ومصایب بزرګ خانوادګی واجتماعی را میتوان ازهمین جاودرفقدان یک نظام صحیح وسالم خانواده جستجو کرد .« ازهمین جاست که نظام سیاسی ومملکتی ما هم برطبق اوضاع واحوال خود ما بوجود می آید » .

 

وقتی ما باانګشت سبابه به ملامتی سازمان ها وحاکمان لشکری وکشوری اشاره مینمایم وهمه ملامتی ومسوولیت ها را به  آنهاحواله مینماییم،  غافل ازآنیم درعین زمان که سه انګشت قات شده دست به ملامتی به طرف خود ما اشاره داردکه این بارملامتی هامحصول غفلت و بی التفاتی به کانون تربیت وپرورش خانواده ګی وسوء اداره ودسپلین است که چنین حالت را بار آورده است وچنین فرزندان ناخلف ونااهل را دردامان خودپرورده اند.

بخاطر دارم که درګذشته ها والد ین وبزرګان فامیلها وخانواده های افغان درمواقع مهمانی ها ،در مساجد وحتی در« پیتو ها محل اجتماع زمستانی مسکونین قریه دردهات»ویکجاشدن با دوستان مطابق معمول بجای غیبت ومذمت ها رقص وقرص ومکس وسکس؛  ضمن قصه های شرین ودلپذیرعلمی و تاریخی آموزنده ازآنعده اولادهای شان که دارای استعداد وذکاوت ، تربیت نیکو واخلاق حمیده وپسندیده افغانی اسلامی می بودند ووقت خودرا بیهوده وعبث نمی ګذشتانده ومصدر کارهای خوب میګردیدند ، به رسم افتخار یاد میکردند وبه جمعیت معرفی مینمودند وازین طریق پای آنها را به اجتماع ودرک وقبول مسوولیت های اجتماعی شان میکشاندند ، در پهلوی تعلیم وتربیه در پرورش شخصیت سالم اجتماعی باروحیه واحساس ملی  وخدمتګذاری صادقانه آنها  نیزتوجه مبذول میداشتند . آنهارا اعتباروپرستیژمیدادند و سایرین وحاضرین هم بجای حسادت وتخریش بی  تفاوتی،علاقه میګرفتند و بادقت جریا ن را می شنیدند و درلابلای کنجکاوی ها با داشته هاونصایح آموزنده ورهنمایی های مهربانانه خویش زمینه های تشویق ورشد بیشترآنهارا فراهم مینمودند وباکلمات نغزوشرین تحسین ومی ګفتند که بچه چشم و چراغ خانواده ووطن شده وآینده درخشان درپیش رویش دیده میشود .

درسن خورد سالی قرارداشتم شاهدم وبیاد دارم که بزرګان خانواده هامخصوصا هنګام اجتماع فامیل ودوستان بخا طرادای دین و مسوولیت خویش درانتقال ارزش های حیاتی فامیلی واجتماعی به اطفال وجوانان وټربیه وپرورش آنهابا روحیه مردمی ووطن دوستی،وحدت وهمبستګی ملی ،صداقت وامانتداری قصه ها واندرزهای شرین و پرمحتوامی ګفتند. یکی ازآنها «اندرزپیر مرد وپسرانش» بود که واقعا درګوش دل هرطفل وجوان وهرپیروبرنای افغان اعم از زنهاومردها که باصطلاح دردسترخوان پدر بزرګ شده جاګرفته ودرزندګی عملی درسطوح مختلف خانوادګی واجتماعی مطمح نظربوده مورد کاربرد قرارداشت۰

بزرګان پیوسته با زبان ساده ودلپذیر قصه پیرمرد صاحبدلی رامیکردند که تاآخرین لحطه ورمق حیات ازمسولیت هایش غافل نشده وشانه خالی نکرده بود۰ پیرمرد خردمند ازبسترمریضی آخرین روزها ی پدرود حیاتش خواست باخذ امتحان از بازماندګانش اطمینان حاصل کرده وباخاطر آرام رخت سفر ابدی ببندد ، برسم وصیت ازاهلش خواست تا دسته ای «قوده »ازشاخچه های رساو نورس درختی را قطع کرده بیاورند ؛ بعد آماده شدن هدایت دادکه ازسه قسمت آنرا بارشمه ای محکم ببندند وآنګاه پسران را دعوت به شکستن ان نمود .

 پسران که هرکدام به ترتیب سنی خورد وبزرګ صاحب جسامت ،زور بازو وقوت پنجه شده بودند ابراز شخصیت واظهارمنمی می کردند از شکستن آن قوده یا دسته چوب عاجزآمده ، ناکام وشرمنده ماندند. سپس پیرخردمندواګاه جهاندیده و صاحب تدبیروفراست رشته یارشمه راازدسته چوب با زکردوهرشاخچه را یکه یکه وجدا ازهم با دستان ضعیف ولاغرخودهرکدام آنرا شکست و تا سرحدی پارچه پارچه وخورد خمیرش نمودکه دیګرامکان نام آثرونشانه وشکلی اولی ازان شاخچه های رسا وزیبا وباارزش نماندوبه این ترتیب درس عملی و آخرینش را برسم وصیت ودین ارایه داشته و با تشریح مرام وپیام عملش خطاب به وارثینش چنین ګفت :

«بعد ازمن ګنجینه های وافروبا ارزش مادی ومعنوی برای شما به مثرا ث خواهدماند که درصورت حفاظت وپاسداری هوشیارانه وبااستفاده مشروع ومعقول زندګی مرفه وآبرومندشما را تامین خواهدکرد واین بیشتربه وحدت وهمبستګی صادقانه وخردمندانه شما ارتباط میګرد که مانند دسته چوب همبسته ومتفق ویکجا باشیدودرآن صورت هیچ قوی پنجه ای نمیتواند شما را بشکند . مسلما درعکس صورت بامنفرد ومتفرق شدن شما هردست ضعیف وعلیل ومریض هم بشما غلبه حاصل کرده وهمه چیزرا از شما میرباید حتی هستی وزندګی ازکف شما خواهد رفت ۰ګوسفند تنها را زود وبه آسانی ګرګ می بلعد»۰

با این چنین شیوه ها درواقع هم مجلس را فضای بازبخشیده وازحالت انجماد، خشک وبیروح خارج نموده شاد وګرم میساختند وهم درحقیقت حق حضورواشتراک اطفال وجوانان هم ادا وزمینه یک ګرد هم آیی وسرګرمی مشروع ومفیدودرعین زمان یک رقابت سالم را نیز دربین خانواده ها وبخصوص جوانان ایجاد کرده و براه می انداختند. چنین سلوک وپیش آمد ها سبب میشد تا اطفال وجوانان به حلقه وکانون ګرم خانواده ودوستان دلګرم وعلاقه مندشده جای ، حقوق و مسوولیت های خویشرا درک وخودش را پای بند فرهنګ وکلتور، ارامی و سر بلندی فامیل، اجتماع وکشورش دانسته ؛ آداب و ډود ودستور واصول پسندیده حاکم و اقتضای جامعه خود رانه تنها که درک ،يیروی ورعایت می کردند، بلکه احساس مسوولیت مینمودند تا درحفظ وحراست وهمچنین رشد و توسعه آن نیزسهم خودرا اداکنند .

این چنین صحبت هاوهمین دیدوبازدیدها سبب  ووسیله موثری بود، بخاطر بلند بردن سطح دانش وآګاهی آنهاتاازتجارب واندوخته های بزرګان استفاده اعظمی  بعمل آرندوبیا موزند که فامیل ، جامعه ووطن ازآنها چه توقع وانتظاررا دارندوچګونه این دانش واندوخته ها راعملا درخدمت رفاه وسربلندی و حفظ آبرو وارزشهای خانوادګی ، اجتماعی وملی قراردهند وچطورپل مستحکم بین ګذشته پرافتخاروزمان حاضر و آینده یا مستقبل جامعه خویش ایجاد وآنرا استحکام بخشند و دین و رسالت خود را با امانت داری و صداقت حرف وعمل ادا کنند.                                                                                                                                

با دردواندوه که آنروزها ګذشت وآن قدح بشکست ، آنقدر بشکست که هیچ باقی نماند . به ګفته سیف فرغانی شاعرمعاصرعصر مغل که « غبار اسپ ها فرونشست و ‏این ګرد ثم ... وروزهای دیګر نیز میګذرد » .باوصف تغیرات وشرایط وامکانات درقدم اول خو،از کسی چیزی آموزنده که بدردبخورمردم ووطن باشد نمیشوید هرکس پی کارخویش است،هرجای بروید یا چهارنفریکجای میشوند فیشن است و درشن ، قرص است ورقص ، مکس است و سکس .که ګویا ما هیچ چیزوهیچ کسی نداشتیم و ان معتقدات وتاریخ واقوال بزرګان وکلانها همګی افسانه پنداشته شده و پشت نوګشته آنچه داشتیم انراهم ازدست دادیم و دارنده نا داردرخانه خود بیګانه وبی اختیارودرملک های اجنبی مزدورشده ایم . آن خدمتګاران وفرزندان صدیق و راستین مردم ووطن که همه چون دژاستواروسرمایه های معنوی وطن درعصرخود بودندوګنجینه های مادی ومعنوی مردم ووطن را به قیمت فقروګرسنګی ،جان مال واولاد خود حفاظت وپاسداری میکردند برحمت حق پیوستند وآثاروکارنامه هایشان هم طعمه هواوهوس  شد و به باد فنا رفت که یاد شان ګرامی وجاوید باشد وروح شان شادو خلد برین جای شان . پایان


May 16th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي